دلسا دلسا ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

دلبندمان

سلام سلام سلام

دلبندم سلام: نازنینم امروز که اینجام تازه ١٥ روز از تصمیم مهمی که من و پدرت برای داشتن تو گرفتیم میگذره. امیدوارم با اومدنت زندگی ما رو بیشتر از همیشه سرشار از عشق کنی. دلبندم ما بی صبرانه منتظر تو هستیم. (من این وبلاگو توی آبان ماه  نود ویک ایجاد کردم و اولین پستش اینه اما بعدا که فونتشو بزرگ کردم تاریخشم عوض شد)
5 تير 1392

عشق مادر

سلام دختر نازنینم امروز دل مادر خانومی خیلی گرفته بود. الانه تو ماه شعبانیم و خرداد .تولد بابایی جون ٢٤ بود جوجه جون خاله زهره کیک درست کرد و بابایی شمععشو فوتید. ایشالله بیای مامان واست تولد بگیره تو براش برقصی.الهی قربونت برم همش بهت فکر میکنم باهات حرف میزنم دلم واست ضعف میره میگم کاش زود مهر بشه بیای بغلم. دلمونو روشن کنی آخ دخی گلم خوبه که میدونی چقدر دوست دارم . این روزا ماهی مامان صدات میکنم .تبحر عجیبی در شنا تو دل مامان داری.یه بند بالا و پایین میری.از روی شکممم خیلی خوشکل حرکاتت دیده میشه باباییت کلی هیجانی شده بود. عشقی جونم ٢٥ هفته ات شده ایشالله ١٤ هفته دیگه بغلمی . ...
5 تير 1392

25 هفته و 4 روز

سلام جوجه جون نازی من امروز مامانی رفت دکتر خوب خوب بودی.خدا رو شکر دختر گلم. گل نازم مامانی یکم غمینه تو که به خدا نزدیکتری و راحت تر باهاش حرف میزنی واسه مامان دعا کن. خیلی دوست دارم.مامانی تنهاست و دلش غم داره قربون مشت محکمت که به دل مامان میزنی. میام بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسس ...
5 تير 1392

دل آویز ترین شعر جهانم

  سلام دختر نازنینم امروز چهارشنبه ست 5 تیر ماه به حساب مادر خانومی باید تا 95 روز دیگه بیای بغلم عشق شیرینم. اینقد قشنگ تو دل مامان تکون میخوری و خودتو تاب میدی که دلم واست ضعف میره.هروقت تو رختخواب میخوابم دستم که رو دلم میذارم صدات میزنم مثل فرشته ها تکون میخوری.بابا جونت اولا باورش نمیشد میگفت من فکر میکنم اما از وقتی خودش امتحان کرده کلی ذوق زده. به هر حال این روزا تو تنها دل گرمی و دل خوشی مادر هستی و امیدوارم که وقتی به دنیا اومدی مامانو دل گرمتر کنی. میدونه جوجه جون میخوام بهت یه نصیحت بزرگونه بکنم.دخترم مامانت یه وقتایی زیاد حرف میزنه و زیادی دلش واسه بقیه میسوزه وقتی بهشون راهکار میگه درسته که اونا...
5 تير 1392

دختر یا پسر؟

سلام جوجه جونم میخوام برات بگم که چطوری فهمیدم شما چی هستی؟ مامانت تو بارداری شما خیلی حساس شده بود.الان بهتر شدم.تو هفته 14.5 مامانت یه شب دل درد وحشتناکی داشت و یه لکه خونم دید(خوبه بدونی که خاله علیه رو تو همون روزا عقد کردیم و به مامانت یه سری استرس ها و تنش هایی از طرف برخی به مامانت وارد شد) اون شب تا صبح از درد بیدار بودم تا صبح شد ساعت 7 صبح رفتم مرکز درمانی رضا پیش خاله سارا با هم رفتیم سونوگرافی. دکتر سنایی بعد حال و احوال شروع کرد به حرف زدن گفت چرا اینقدر نگرانی نی نی خوبه جفتش خوبه تازه وزنشم 135 گرمه که تو این هفته 10 گرمم زیاده (اخه مامانت ویار شدید داشت و تا اون موقع 9کیلو کم کرده بودم و بسیار لاغر شده ب...
16 خرداد 1392

24 هفته

سلام عزیز مادر ببخشید که دیر به دیر میام گلم آخه مامانت به خاطر شما توی هفته ١٦ سرکلاژ کرده وتا روز زایمان آقای دکتر مهربونت استراحت مطلق داده . مامانی واسه همین یکم بی حوصله ست اما میام برات از روزای قبل میگم نفسم. تو این هفته نمیدونم تو دل مامانی بوکس کار میکنی یا اونجا ساز میزنی که همش در حال تکون خوردنی.من که عاشق تکوناتم جوجه جونم همش میگم ایشالله سالم در اغوش بگیرمت نفسم. ...
16 خرداد 1392

خوش خبری در ساعت 2:30 صبح

سلام نفسم میخوام برات از اولین روزی که فهمیدم تو پاهای کوچولوتو گذاشتی تو زندگیمون واست تعریف کنم. حتما میپرسی چرا به این دیری اومدم اونم برات میگم جوجه جونم.آماده ای ؟ شب بود من وبابایی جونت خواب بودیم ٢٨ دی ماه بود هواهم سرد سرد بود.من خواب میدیدم توی خواب دارن اذان میگن یهو از خواب پریدم میشنیدم که راستی راستی صدای اذان میاد. ازجا بلند شدم که وضو بگیرم . صدای اذان همه خونه رو پر کرده بود اومدم توی حال ساعتو که دیدم ٢:٠٥  دقیقه بود با خودم گفتم لابد مسجد فرهنگ امشب قاطی کرده چه وقت اذان؟ یهو هزار نفر به من گفت برو بی بی چک بذار به این فکرم خنده ام گرفت آخه خیلی زود بود که شما خودتو به مامانی نش...
17 ارديبهشت 1392

یک خبر خوش برای ما

سسسسسسسسسسسسسسلام عشق مامان اومدم اما خیلی دیر................................. خدا تو رو به من وبابا جونت داد خیلی هم زود یکماه بعد از اینکه تو رو از خدا خواستیم عشقم.  الان مامان جون دلبندش رو ٢٠ هفتس که تو دلش داره. میام از اولش همه چیزرو واست تعریف میکنم. خیلی دوست دارم عشقم. ...
16 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلبندمان می باشد