دختر یا پسر؟

سلام جوجه جونم

میخوام برات بگم که چطوری فهمیدم شما چی هستی؟

مامانت تو بارداری شما خیلی حساس شده بود.الان بهتر شدم.تو هفته 14.5 مامانت یه شب دل درد وحشتناکی داشت و یه لکه خونم دید(خوبه بدونی که خاله علیه رو تو همون روزا عقد کردیم و به مامانت یه سری استرس ها و تنش هایی از طرف برخی به مامانت وارد شد)

اون شب تا صبح از درد بیدار بودم تا صبح شد ساعت 7 صبح رفتم مرکز درمانی رضا پیش خاله سارا با هم رفتیم سونوگرافی.

دکتر سنایی بعد حال و احوال شروع کرد به حرف زدن گفت چرا اینقدر نگرانی نی نی خوبه جفتش خوبه تازه وزنشم 135 گرمه که تو این هفته 10 گرمم زیاده (اخه مامانت ویار شدید داشت و تا اون موقع 9کیلو کم کرده بودم و بسیار لاغر شده بودم میترسیدم نکنه شمام ضعیف باشی مامانی  57 کیلو بود اون موقع شده بود 48 کیلو کسی باور نمیکرد حامله باشه )بعد رو کرد به خاله سارا و گفت نی نی دختره مبارکه.

منو میگی داشتم از خوشحالی غش میکردم خاله سارام کلی شاد شد  آخه خاله می دونست مامانت چقدر دختر دوست داره  .

از تو مرکز به بابایی زنگ زدم گفتم نی نی حالش خوبه نگران نباش.

عمو وحیدت اونجا بود شوهر خاله سارا دوست جون جونی بابایی اونجا اینقدر خوشحال شد که نی نی دختره که به تمام کارمندای مرکز گفت.نمیدونی چه ذوقی میزد.

خلاصه اومدم خونه عصری بابایی که بیدار شد بهش گفتم بیا سونو رو بخون خوند اخرش که نوشته بود جنسیت چیه چشاش  گرد شد گفت نه داشت غش میکرد گفتم اره جوجه ما دختره منو بوسید و منم از جا پریدم که برم بالا به مامان اینا بگم .وقتی به خاله هات گفتم تو اگر بدونی که چه جیغو دادی راه انداختن میخندی مخصوصا خاله هانیه که داشت پر در میاورد که شما خانم گل شدی.

عصری بابا منو برد خونه مامان ظریف منم به عمه آیدا گفتم یه چیزی آوردم مخصوص تو آخه عمتم خیلی دوست داشت تو دختر باشی مثل خاله هانیه همش میگفت ایشالله دختره.جواب سونو رو که دادم بهش هنوز باز نکرده جیغ میزد که دختره دختره گفتم باز کن ببینی باز کرد خوند کلی داد و هوار راه انداخت و مامان جون ظریفم کلی ذوق زد و شادی کرد.

خلاصه دختر نازم همه از اینکه تو اومدی زندگی ما رو شاد  کنی شاد و خوشحالن.

منو بابایی هم که عاشقتیم که بیای.بابا میگه فقط 3 ماه دیگه آخ جون.

خیلی دوستت دارم دخترم امیدوارم که همیشه بدونی منو بابا جونت چقدر عاشقت هستیم.