دلسا دلسا ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

دلبندمان

دردسر های مامانی

1392/10/25 1:03
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه کوچولو

میخواستم خیلی وقت پیش بیام که نشد یک بارداری وهزار بلا

من بعد از سر گذروندن درد های متعدد بعد از زایمان که شامل شقاق سینه ومقعد میشد گل دخترم معده درد های شدیدی داشتم که پس از معاینات فهمیدم سنگ صفرا دارم و در یک شب وحشتناک بعد از وصیت به مامان وباباییم شما رو به خدا و مامان کبری سپردم ورفتم بیمارستان و در سن ٢٧ سالگی مامان شما صفرا رو در اورد و انداخت بیرون.

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی درد کشیدم دخترم خیلی زیاد اونقدر که فکر نمیکردم زنده بمونم.

شما دقیقا ١٠٢ روزه بودی که مامان جدا شدی وشب تنها موندی.البته خاله هانیه و خاله زهره و الهه جون همهگی پیشت بودن اما تو خیلی اذیت شدی نازم.خاله الهه طفلی از ظهر اومد موند پیشت و با النا کوچولو از تو مراقبت کرد و شیرت داد.الان تو و النا با هم خواهر شرعی هستین جوجه خانم.

خلاصه که گفتم اینا رو بدونی که مامان خیلی برای داشتن تو رنج کشیده انشالله که عاقبت بخیر باشیم مادر جون.

از اینا که بگذریم الان فقط یه تیکه ماه شدی به همه میخندی تف تف میکنی.یه بارم واسه  من و بابا همچین میخندیدی که ریسه میرفتی.از همه کارات فیلم میگیرم جوجه جون و برات تو سیستم نگه میدارم.

میبوسمت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دلبندمان می باشد